واحد شماره دو طرح کرامت انصاف
واحد شماره دو طرح کرامت انصاف
فرمت فایل ورد و قابل ویرایش
تعداد صفحات ۸ صفحه
قسمتی از فایل
نام فایل:واحد شماره دو طرح کرامت انصاف
فعالیت شماره یک :
قــصــــــه
عنوان قصه : جوان با انصاف
هوا تاریک روشن بود که عمار با عجله گوسفندانش را از آغل بیرون آورد. هنوز پرنده ی خواب توی چشمان عمار لانه کرده بود. خمیازه ای کشید. گوسفندها که راه افتادند در آغل را بست. از چاه کنار آغل دلو آب را بالا کشید. آبی به سر و صورتش زد تا پرنده ی خواب از چشمانش بپرد. به آسمان نگاهی کرد و گفت:« تا سپیده نزده باید راه بیفتم، تا صحرای فخّ راه درازی دارم . »
شال آبی کمرش را محکم کرد. چوب دستی اش را از کنار در آغل برداشت و به دنبال گوسفندها که انگار هنوز خواب بودند و سرشان را پایین انداخته و راه هر روزشان را می رفتند، دوید. از کوچه بیرون نرفته بود که با صدای مادرش برگشت. مادر پیرش با سفره ی نان و خرما به دنبالش می دوید. عمار به شتاب به سوی مادرش رفت.
دیدگاه ها